بعد کلی دعوا و سروصدا بالاخره کارمون سر چیدمان خونه تموم شد....به ساعتم نگاه
کردم...سارا:جییییییییییییییییییییییییییییغ ساعت 2نصفه شبه3ساعت از وقت خوابم پرید
کژال:گوفسند گرگ نما...همچین جیغ زد گفتم یکی از اسکلتاش سقط کرده.....
صدف:ااااااااااااااااااااااااااا بوزینه خواب از سرم پرید
سارا:حالا هی هیچیتون نمیگم پرو بشید....
گلنار یه خمیازه بلند کشید:ههههههههههههههههااااااااااااااااااااااااااااااااو(هیهیهی خمیازه بود)
شکیبا:بابا ببند اون غارو الان توش مگس میره....
سارینا:بچه ها میخوام یه تز بدم....
ملینا:بده... سارینا:بریم بخوابیم؟؟؟؟؟
زی زی همین طور که به طرف اتاق میرفت گفت:نمیگفتی هم من یکی دارم میرم....
فردا صبح:
جییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ
از طبقه دوم تخت پرت شدم پایین...زود از جام بلند شدم و به طرف دستشویی
اتاق دویدم و اولین حوله ای که دمه دستم بود رو برداشتم و شروع کردم به خشک
کردن گردن وموهام که صدای جیغ صدف هم بلند شد و در دستشویی وحشیانه
باز شد و صدف خودشو پرت کرد تو و شیر اب و باز کرد و شروع کرد به شستن
دماغش......
سارا:هه هه هه هه عجب صبح دلنشینی....
صدف:واقعا..... و حوله ای که دستم بود رو ازم قاپید....
از دستشویی بیرون اومدیم و به طرف اشپزخونه رفتیم ..همه دور میز جمع بودن و
مشغول خوردن.....منو صدف هم رفتیم و روی صندلی های خالی نشستیم....
گلی:سلام پشمالو....هه هه موهات وز کرده
سارا:به لطف بعضیا اره وز کرده.....خوب کی رو من اب ریخت......
..+ـ:.................................
سارا:نمیخواین بگین؟باشه نگین بعدا خودم میفهمم
صدف:حداقل رو منم اب مبربختین....استن چی بود کردین تو دماغم....
ملینا:میخواستیم تنوع بشه
سارا:تنوع طلبید تو حلقم....
زی زی:بپا گیر نکنه
همون موقع شیر پرید تو گلوم و شروع کردم به سرفه کردن.....
زی زی همون طور که میزد پشتم..با لحنی بیخیال گفت:من که گفتم.....
گلنار:بابا کشتیش اروم تر بزن.....
زی زی:واقعا؟؟؟ سارا:پ ن پ
کژال:زود بخورید وویی گفت ساعت 9 ون میاد دنبالمون....
همزمان هممون به ساعت مچیمون نگاه کردیم....و بعد با صورتی درهم رفته به کژال
ذل زدیم....
سارا:تو خنگی یا کرم داری یا بلد نیستی ساعت بخونی؟؟؟؟؟
کژال:هیچکدوم...
شکیبا:ساعت6 صبحهههههههههههه......
کژال:ادم باید صحرخیز باشه و صبحش لذت ببره....
سارینا:اگه ما نخوایم لذت ببریم باید به کی بگیم....
صبحانه اون روز رو با کلی دعوا و کل کل با کژال گذروندیم....بعد صبحانه اماده شدیم
و رفتیم پارک مجتمع قسمت بازیش....
پارک:
از میله های بارفیکس برعکس اویزون بودم و جریان خون رو که تو مغزم جمع میشد
حس میکردم..... وهمین طور به اطرافم نگاه میکردم....
صدف و ملینا رو تاپ نشسته بودن و تاپ میخوردن...شکیبا و زی زی تو وسایل بازی
داشتن تو سرو کله هم میزدن و از سر سره و پله ها و....بالا و پایین ومیرفتن....
گلنار کنار من رو میله ها نشسته بود و کژال رو یکی از نیمکت ها نشسته بود و داش
رمان فرانسویشو میخوند....ده دقیقه بود که داشتم نگاش میکردم ولی اون حتی
پلکم نمیزد چه برسه به ورق زدن کتابش....
سارا:پیس پیس گلی
گلنار:هاااااااااااااااااااان...؟
سارا:کژ مشکوک میزنه....و بعد به کژال اشاره کردم...
گلنار:اووووووووووووووو عجب تو فکره...بعد هردومون یه لبخند شیطانی رو لبمون
نشست....اروم پاهامو از دور میله باز کردم و پریدم پایین...گلنار هم همزمان با من
از بالای میله ها پرید پاییین.....
اروم از پشت بهش نزدیک شدم و کتاب و ازش قاپیدمو و الفرار......اونم دنبالمون.....
گلنار از اون ور همش دستشو تکون میداد و میگفت:بده اینور.....
کتاب و به طرف گلنار پرت کردم اما تو این فاصله از کتاب یه عکس افتاد زود خودمو
به عکس رسوندم و عکس رو از رو زمین برداشتم....با دیدن عکس سر جام خشک
شدم....
حالا اونور پارک:
یه گله ادم یه جا جمع شده بودن و به قسمت بازی نگاه میکردن و باهم پچ پچ میکردن
یوکیس:سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
کوین:چی شده همه اینجا جمع شدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جسیکا:ااااااااااامم....اون بچه ها کین....؟تاحالا اینجا ندیده بودمشون؟
دونگهو:همون گروهی که درموردشون شایعه شده بود.....
میر:پس اون شایعه واقعی بود؟
سوهیون:پ ن پ گفتن ما بخندیم.....خوبه جلو چشمتن....
سوزی:سوهیون شی جدیدا خیلی مزه میپرونی ها......
ویکتوریا:هه هه هه هه اون چه لبخند ژوکندی میزنه.....
سولی:کیو میگی ...همون که داره کتاب میخونه....
جون:منظورت داشت میخونده دیگه؟
خوب میدونم این پارت افتضاح بود به بزرگی خودتون ببخشید....الان سومین باریه
که تو این 2ماه دارم سرما میخورم....نظر فراموش نشهههههههه
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:میسی اونی جونم

نه بابا داستانت عالی بود فقط اون عکس کی بود منتظرم قسمته بعدو بزاری
پاسخ:mamnunam uni.....tu in hafte sayyyyyy mikonam zud tar bezaram